نازنین پسرم . . . . . رویای زندگیمون
....رویای شیرینم... روزها ی گرم اومین تابستان زندگیت را با ما می گذرانی ...وما شاهد بزرگ شدن وقد کشیدنت هستیم... وچه لذتی بالاتر از این...چه لذتی بهتر از شنیدن غش غش خنده های دلفریب تو... عروسکم هر روز برایمان شیرینتر وعزیزتر میشوی...عزیزتر از جان وشیرینتر از عسل.... خدا شکرت بخاطر این پسرک شیرینی که به ما دادی...با بودنش ...با نفسش...خوشبختتر از گذشته ایم... سلام ایلیای مامانییییییی گلکم من از کجا بگم اخه ?خیلی وقته نیومدم .سرم شلوغ بود ببخشید. رفته بودیم تبریز پیش نامان حون و اقاجون .7تیر رفتیم تبریز .تو توی دل همه جا باز کردی .اخه بلاچه واس همه میخندی . . &nbs...
نویسنده :
مادر ایلیا و ایناز
15:57